تا جمالش در تجلی دیده ام


صورتش را عین معنی دیده ام

دیده ام روشن به نور روی اوست


لاجرم بیناست یعنی دیده ام

مست ومجنون ، روز و شب سرگشته ام


تا به لیلی حسن لیلی دیده ام

ذات من آئینه ، او آئینه دار


هر دو را در یک تجلی دیده ام

غیر معشوقم نیاید در نظر


عاشقان را گر چه خیلی دیده ام

تا محیط دیده بر زد موج عشق


هفت دریا را چو سیلی دیده ام

نعمت الله یافتم در هر وجود


با همه عشقی و میلی دیده ام